- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
ترسیم کاروان سیدالشهدا علیه السلام در ورود به کربلا
کـاروانی پُـر از نـسـیـم سحـر کاروانی ز خویش کرده سفـر در قیام، آیههای مصحف صبح در سـجـود، آیـنـه برای سحـر همه در دشت تـازه تر از گـل هـمـه در بــاغ، مـیـوۀ نــوبـر پــدران از تــبــار ابــراهــیــم مــادران از قــبــیــلـۀ هــاجـر آری از دودمــان ابــراهــیـــم کعبه دل، بت شکن، به دوش تبر هر یکی در مـقـام خود ساقـی هر یکی در مرام خود ساغـر در دل و جـان کـاروان اینک میتـپـد این نهـیب، این بـاور: نکـنـد شوکران شود معـروف نـکـنـد نـردبـان شـود مـنـکــر مـرحــبــا بـر سـلالـه کــوثــر هـان فــصـل لـربـک وانـحـر در نــزولـش ز مـنـبــر نــاقـه خطبهخوان حماسه آن، خواهر شـد عـصـا شـانـۀ عـلـی اکـبر پــای عــبــاس پــلــۀ مـنــبــر تـا نــبـاشـد ز بــیــم آشــفــتــه خــواب آرام چــنـد تـا دخــتـر پــای عــبـاس مـیشود بـالـش دشت احـسـاس میشـود بستر سرزمین، سرزمین گلها بود پـهـنـۀ عـشـق بود و پـهـنـاور نـاگـهـان در هـجـوم باد فراق کـنـده شد برگـههـایی از دفتر کاش دستان باد میشد خشک کاش میشد گـلـوی گـلها تـر نکـند عـلـقـمه، عـمو را کُشت که پـدر میرود خـمـیـده کـمر کیست مردی که میرود میدان که ندارد به جز خودش لشگر و زنـی روی تـل بـرای نـبـی صحـنه را میشود گزارشگر که بـیـا جـای بـوسههـای شما شـده سـرشـار بـوسـۀ خـنـجـر میبرند از تن حـسین تو جان میبـرنـد از تن حـسین تو سر آیــههــای کــتــاب آغـــوشـت دارد از فوج زخم زیر و زبر آن طرف صحنه شگفتی هست نه! بسی صحنه هست شرم آور رفته از پای دخـتری خـلخـال رفته از دست مردی انگـشـتر میرود کاروان به کوفه و شام مـیکـنـد سـمت قـتـلـگـاه گـذر میرود کاروان ولی خالی است جای عـبـاس و قـاسـم و اکـبر آخـر داسـتـان ولی این نیـست مانده پایان خوب قصه اگر...
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام با حضرت زینب سلام الله علیها در ورود به کربلا
ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﻣـﯿـﻘـﺎﺕ ﻣـﺮﺩﺍﻥ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺧـﻮﺍﻫـﺮﻡ ﺍﯾﻦ ﺳـﺮﺯﻣﯿﻦ ﮐـﺮﺑﻼﺳﺖ ﺷـﻂ ﺧـﻮﻥ ﺍﺯ ﺗـﯿـﻎ ﺟﺎﺭﯼ میشود ﺩﺷـﺖ ﺍﺯ ﺧــﻮﻥ آﺑـﯿـﺎﺭﯼ مـیشـود ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾـﻨـﺠـﺎ ﻃﺒﻞ ﻣـﯿـﺪﺍﻥ میزنـند ﻋـﺎﺷـﻘـﺎﻥ ﻗـﯿـﺪ ﺳﺮ ﻭ ﺟﺎﻥ میزنند
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در ورود به کربلا
در این دیار هوای نفس کشیدن نیست برای هیچ پَری فرصت پریدن نیست خـدا بـه داد دل لالـههـای تـو بــرسـد به ذهن این همه گلچین به غیر چیدن نیست هزار سرو روان در پیات روانه شدند بلند قامتشان حیف قـد خمیدن نیست!؟ در این کـویر خود ساقی آب میگردد برای نو گل تو وقت قد کشیدن نیست لطیف تر ز گـل یـاس کـودکـان توأند که حقشان به دل خارها دویدن نیست به الـتـمـاس بگـویم بـیـا که بر گـردیم دل لطیف مرا تاب زخـم دیـدن نیست
: امتیاز
|
ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا
کـاروانـی با دو صد سـوز و گـداز عـزم شـهـر کـوفه کرده از حـجـاز کــاروانــی از فــراســوی بـهـشـت غـرق گـل از بـاغ بـانـوی بـهـشـت کـاروانـی بـی مـثـل در عــالـمــیـن کـاروانی بـسـتـه بـر مـوی حـسـین کــاروانــی از امــیــر الـمــومـنـیـن آلهـاشـم حـلــقـه و زیـنـب نـگــیـن
: امتیاز
|
ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا
او تا رسـیـد گـریـۀ دنـیا شروع شد سـیـنـه زنیِّ عـالـم بـالا شـروع شـد این حس مادرانه كه دست خودش نبود دلشورههای زینب كبری شروع شد وقت مرور خـاطرههای گـذشته شد اشك حـرم میانۀ صحـرا شروع شد ذكـر حـدیث پـیـرهن سرخ كـودكی حرف از لباس یوسف زهرا شروع شد وقتی لباس حنجر او را خراش داد صحبت ز طشت و حضرت یحیی شروع شد "واللهِ هـاهـنا ذُبِح طفـلُـنا الـرَّضیع" دیگر لهـوف خـوانی آقا شروع شد واللهِ هاهنا سبِی...روضه خوان بس است شرمندگی حضرت سـقا شروع شد یك تیغ كند كار خودش را تمام كرد غـارت نمودن تـنـش اما شروع شد
: امتیاز
|
ترسیم کاروان سیدالشهدا علیه السلام در ورود به کربلا
افــتــاده راه قـــافـــلـــۀ آبـشــارهــا بر سرزمین فاصلهها، شوره زارها افـتـاده راهـشان به زمینی که سالها مانده است تشنه بر قدم چشمه سارها باید که فیض آب نصیب زمین شود تا شـاخـههای خشک بگـیرند بارها دستان مسـتـجـاب همین خانواده را این خاک دیده است نه یک بار، بارها
: امتیاز
|
ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا
میرسـد در گـوش من، بـانـگ درا دمبــهدم از کــــاروان کــــربــــــلا مـرحـبـا! ای خـاک پـاک کــربــلا! از حـرم بــرتــر ز عــزّ و اعـتـلا! مـرحـبـا! ای گـلـسـتان خـوششمیم! ای به رتبت، برتر از عرش عظیم! خار تو خـوشتر ز دیـبـا و حـریـر خاک تو خوشبوتر از مشک و عبیر میرسد ایـنـک ز ره، سلـطان دیـن رازدار خــلـوت «حــقّالـیـقــیــن» بـهــر اسـتـقــبــال او، آمــاده بــاش مــیــزبــان خـــســـرو آزاده بـــاش این گـرامی مـیـهـمـان بـاشد عزیـز خاک تو گردد ز خونش، مشکبیز خاص تو شد این شرافت، ای زمین! کـز تو تـابـد نـور «ربّالـعـالمین» خـاک تو، مـسـجـود اهـل دل شـود درد را درمان ز تو، حـاصل شـود از شـرف، برتر از این نُه طـارمی قــبــلــۀ حــاجــات اهـل عــالــمــی چون رسید از راه، سلـطان حـجـاز گـفـت بـا آن عــاشـقــان پــاکبـاز: بـار بـر گـیـریـد ایـنک ز اشـتـران مـنـزل یـار است و کـوی دلسـتان میرسد اینجا به سـامـان، کـار مـا نـک فـرود آمـد به مـنـزل، بـار مـا
: امتیاز
|
ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا
خـیـمه زد سـلـطان دین در کـربـلا شــد مــشــوّش خــاطــر آل عـــبــا خـاصه زینب، بـنت زهـرای بـتول خاطـرش گـردید بس زار و مـلـول ای عزیز مـصطـفی! فـخـر کـبـار! زین زمین، خوب است تا بندیم بار این سخن چون شاه از خواهر شنفت در بیان پاسخـش، «هـیهات» گـفت پــس تــســلّــی داد او را از کـــرم بعد از آن فرمود: میدان، خواهرم! کـایـن زمـیـن مــا را بُــوَد آرامگـاه مـــانــدن مــا بــاشــد از امــر الــه جان خواهر! صبـر کن در هر بـلا صـابـریـن را دوست مـیدارد خـدا این زمین، نی کربلا، دشت مناست من خلیل و این زمین، جای فداست مـن بـبـایـد کُـشـتـه از قــوم شـریـر تـو بـبـایـد در کـف دونــان، اسـیـر «آذر»! از شـرح مـصیبت درگـذر کز بیانش سوخت، جان خشک و تر
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
آقـا ســلام بـر غــزل اشــکِ مـاتـمـت بر مسجد و حـسینیه و روضه و دمت چندی گذشت در غم هجران اشک تو پَـر میکـشـید دل به هـوای مـحـرّمت آقـا ســلام مــاه مــحــرّم شــروع شـد آمـد بـهــار زخــم دل مـا و مـرهـمـت خـون میشود دل همه عـالـم ز غصۀ آن لحظههای آخر و گودال و آن غمت در بین روضه غم دل من را گرفته بود وقتی رسید روضه به انگشت و خاتمت من بین این همه غم و اشک و فراق و داغ ای زینب آمدم که شوم یـار و همدمت خـانـم چقدر شکل جوان مادرت شدی با صورت کـبود و همان قـامت خمت
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات اول مجلس
در كوچهها نسـیم بهـشت محـرّم است این شهر بیمجالس روضه جهنّم است پــیــراهـن ســیــاه عـــزاداری شــمــا زیـبـا تـرین تجـلّی عشق مـجـسّم است شكر خدا كه هـیـأتـمان باز دایر است شكر خدا كه بر سر این كوچه پرچم است بـیـرون نـدیـدهاید زنی ایـستاده است؟ بالش شكسته است، قدَش هم كمی خم است لبـخـنـد تـلـخ فـاطـمـه بر تـك تـك شما یعنی خوش آمدید و همان خیر مقدم است من كه ندیدمش دم در، خب شما چطور؟ صد حیف سوی چشم گنهكار ما كم است پـرواز می كنیم از این پیـلههای تـنگ فـصل بلـوغ شیعه یـقـیـناً محـرّم است در مجـلـس عــزای امـام قـتـیـل اشـك روضه به شور و واحد و نوحه مقدّم است
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
اگر چه مثـل مـحّـرم نـمیشـوم هرگز جدا ز روضه و ماتـم نمیشوم هرگز مرا ببخش مرا چون که خوب میدانم که تـوبه کـردم و آدم نـمیشوم هرگز اسـیـر جـاذبـۀ حُـسـن یـوسـف یــاسـم که محو در گل مریـم نمیشوم هرگز گـنـاه کـارم و حـتـی بـدون اذن شـمـا بـدان نصیب جـهـنـم نـمـیشوم هرگز به جان عشق قسم غیر چهارده معصوم به پای هیچ کسی خـم نمیشوم هرگز قسم به قلب سپـیدت سیاهـپـوش کسی بجـز شـهـیـد مـحّـرم نـمیشوم هـرگز نَـمی فُـرات بـیـاور چرا که من قـانـع به سلسبیل و به زمزم نمیشوم هرگز در انتهای غزل من دوباره میخواهم فـقـط بـرای تو بـاشـم نمیشوم هـرگز
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات اول مجلس
ای دل مـحــرم آمـده وقـت عـزا شـده مـاه عـزای حـضرت خـون خـدا شـده مـاتـم مـیان چـشـم هـمـه مـوج میزند چـشمان گریه چشمۀ شور و شـفا شده ما اهل روضه زنـده به بوی محـرمیم دلهـای مـا حـسـیـنـیـۀ کــربــلا شــده بازار و کوچهها همه با گریه آشناست هر جا گذر کنی غم عظمی به پا شده دستی که وقف روضه شده سینه میزند مرهـم به زخم سینۀ خـیـر الـنّـسا شده صاحب عزای مجلس ارباب مادر است بـا دستهای فـاطـمـه هـیأت بـنـا شده
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
ای کاش غـیر غـصۀ تو، غـم نداشتیم ماهی به غـیـر مـاه مـحـرم نـداشـتـیـم این داغ سینه سوز تو میکُشتمان اگر قـلـبی به قـدر وسـعـت عـالـم نداشـتیم گاهی اسـیـر غـربت عـبـاس میشدیم چون داشتیم روضه و پـرچـم نداشتیم شـرمـنـدهام بـرای تـنـت زیـر آفـتـاب در حـدّ چـنـد قـطـرۀ شـبـنـم نـداشـتـیم گـیـرم که گـریـه مرهـم زخم دلم شود امـا بـرای زخـم تو مـرهـم نـداشـتـیـم بر تو به چاک چاک گریـبانمان سـلام زیرا که صبر و عشق تو با هم نداشتیم
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
دوباره این دلم شده، اسیر و مبـتـلای تو مگر مُحـرّم آمـده، كه شد بـپا عـزای تو اگر ز تو جدا نیام، به شكر حق حسینیم تـمـام حـاجـتـم بـود، دیـدن كـربـلای تـو به یك اشـارۀ لبت، گـره ز كـار وا شود دل شكستهام رسد، به صحن با صفای تو شبیه خط آیهها، كه ظاهرش سیاهی است باعث روسپیدی است، سیاهی عزای تو
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
شـکـر خـدا دوبـاره شـدم مبـتـلای تو ای کُـشتهای که جان دو عالم فدای تو بازاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است شکر خدا شـکـسـته دلـم در عزای تو بـاور نـمیکـنـم که دوبـاره نـشـسـتهام با چـشـم خـیس بین حـسـیـنـیههای تو
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات اول مجلس
عـالـم مُـحـرّم است سلامٌ عـلیالحسین این ذکر عـالم است سلامٌ علیالحسین بعـد از خـدا و قـبـله سوال درون قـبر تنها هـمین دم است سلامٌ علیالحسین
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات اول مجلس
روضـه شـروع شـد دل ما را بیاورید سـرمـایـهام، سـلاح بـکـا را بـیـاورید یک سال میشود که دلم خاک خورده است این چشم خشک راه به جایی نبرده است حالا شـروع تـازه بـرایم فـراهم است تحویل سال سوخته گان از مُحّرم است
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
در صحن دل وزیـده هـوای مُحَـرَّمَت بر گوش جـان رسیده صدای مُحَرَّمَت ما بیقـرار منـتـظر روضه مـانـدهایـم اصـلاً تــمـام سـال، فــدای مُـحَـرَّمَـت هـمـپـای نـوکـران تـو راهـی هـیـأتـیم پـوشـیـدهایـم رخـت عـزای مُـحَـرَّمَـت قطعا کسی به سـفـره حـاتـم نـمـیدهـد یک لقـمه از طـعام و غـذای مُحَرَّمَت هرگز نـصـیب آتش دورخ نـمـیشـود چشمی که گـریه کرده برای مُحَـرَمَت
: امتیاز
|
ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا
عباس آمده است و علیاکبر آمده است وقتی رباب هست علیاصغر آمده است جـمـعـنـد خـانــوادۀ زهــرا کـنـار هـم اینجا برادری است که با خواهر آمده است یک سو رسیده لشکری از کوفه سی هزار یک سو عزیز فاطمه بیلشکر آمده است صـفـیـن دیـدهانـد که بـا دیـدن حـسـین آه از نهاد این همه لشکر برآمده است از بس شبیه، هرکه رسیده است گفته است ایـمان بیـاورید که پیـغـمـبر آمده است حرف از فدک که نه سخن از غصب مهریه است! با بچههای فـاطـمه آب آور آمده است گیرم فرات بُخل کند چشم ما که هست رودی کشیدهایم که از کوثر آمده است زینب پیاده شد، و شاید که گـفته است اینجا چقدر خـار مغـیلان درآمده است شاید به شام میرسد این ره که هر زنی در این مسیر با دو سه تا معجر آمده است
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
شکـر خـدا که بوی محـرّم گرفتهام در کوچههای سینه زنی دم گرفتهام شکرخدا عبادت من روضههای توست در دل دوبـاره هـیأت ماتـم گرفتهام گاهی کنار روضهات از دست میروم با چشمهای پُر شفق و غـم گرفتهام این آبـروی نـوکـری هـیـأت تـو را از دستـمال مـشکی اشکـم گـرفتهام دیگر هراس روز قـیـامت نمیبـرم وقتی دخـیلی از پَر پـرچـم گرفتهام با تـربت تو کـام دلـم را گـشـودهاند عمری اگر که بوی محـرّم گرفتهام گفتم میان روضه از اعجاز چشمهات دیـدم رسیـدهام به حـوالی کـربـلات
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
روز و شب در دل دریایى خود غم داریم اشک، ارثى ست که از حضرت آدم داریم شادى هر دو جهان در دل ما پنهان است تا غمت در دل ما هست، مگر غم داریم؟ گاه در هـیأت رعـدیم و پُـر از طوفـانـیم گـاه در خـلـوت خود بـارش نـم نم داریم تـازه آغـاز حـیـات است شهـیـد تو شدن ما فـقـط غـمـزۀ چـشمان تو را کم داریم عقـل در دایرۀ عـشق تو سرگردان است عقل و عشق است که در ذکر تو باهم داریم در قـیامت دل ما در پى قـد قامت توست ما چه کارى به بهشت و به جهنم داریم؟! خـندهات جنّت و اخـم تو عـذابى ست الیم خـوف داریم اگـر از تو، رجـا هم داریم از ازل شور حسین بن على در سر ماست تـا ابــد در دل خـود داغ مُـحــرّم داریـم
: امتیاز
|